بار آخر
 
درباره وبلاگ


یه لحظاتی هستن که به زور خودشون رو بین ثانیه های زندگی جا دادن خیلی خیلی کوتاهن ولی توشون احساسات نامتعارفی رو ناخواسته تجربه می کنیم و اگه تاثیر اون احساسات دوامی داشته باشه شاید به این واقعیت مبهوت کننده پی ببریم که کائنات با همه ی دنگ و فنگش از ازل به هدف رخ دادن اون لحظه ی غریب هستی رو لبیک گفته ! ولی افسوس که اغلب با گذر اون لحظه اون احساس هم فراموش می شه ...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 39475
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 112
تعداد آنلاین : 1


عبور




 

بار آخر بی خبر رفتی ولی

خاطرم باشد نگاه خسته ات

حرفی از رفتن نگفتی حبس شد

جمله ها پشت لبان بسته ات

 

بار آخر دست تو در دست من

مملو از حسی پر از تشویش بود

در خفایای درونت سایه ای 

در جدالی با وجود خویش بود

 

بار آخر ماهی لغزان عمر

بین انگشتان من راحت سرید

بار آخر اولین باری نبود

که نگاهت از نگاه من برید

 

بار آخر ، بار آخر بود ، لیک

جاودانی در خیال تیره ام

با امیدی پوچ بعد از رفتنت

روز را در عمق شب کاویده ام



نظرات شما عزیزان:

reza
ساعت23:14---16 آبان 1392
چگونه بالهای خیس خیال پرواز میکند

به سان چشم های تر دوباره آغاز میکند

تو آن شروع تازه ای میان لحظه های من

تو آن غرور کهنه ای شکسته در نهان من

ظهور آفتاب عشق میان آسمان شب

افول خاطرات غم میان فصل های سرد

تو شوق شاعرانه ای

تو کوچ عاشقانه ای

حضور یک ترانه ای

میان دردهای من

چه خوش مرا صدا زدی به واژه های ساده ات

تو رنگ های تازه ای

تو شعرهای ساده ای

تو عمق و نبض هر ترانه ای در این سکوت واپسین

مرا به اوج میبری به سان نقش آیلین


پاسخ:محشر بود رضا


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 13 آبان 1398برچسب:, :: 21:32 ::  نويسنده : آیلین معتقدی